بیهیچ مقدمه و توضیح
ای که مایه سعادت دیگران و هـم منی
ای که باعث حســـادت دیگران بر منی
میخواهم ترا من، ای عزیزتـر از جان
بی آن که اغراق کنـم ســــرِســوزنی
ای مرکب جســـم من در طی دوران
تو باعــث آرامـــش روح و روان منی
چگونه جدا شوم از این آرامش جان؟
هر چند بسی باعث عبرت دیگران و منی
میروم و میســپارمت به راکبِ پس
میدانـم بالآخره تو وبال گـــردن منی
جدی نگیر، مرکـبی و ابزاری و بس
بدان که؛ نه باعث دلســـــپردن منی
بیست نهم آبان یکهزار و سیصد و نود هفت
نظر بدهید
![]() |